اینم از داش عوفوین

او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش در آغوشم تنگ
لرزید دلش شکست و نالید که آخ
ای شیشه چی می کنی تو در بستر سنگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد