نقطه. و خسته از غزل و هر ترانهام
از عشق، از تو، از تو و از این زمانهام
از تو که عاشقانه مرا زخم میزنی
از تو عزیز من! گل من! نور خانهام!
این منصفانه نیست مرا ترک میکنی
یک عمر سر گذاشتهای روی شانهام
حوای من نترس! من ابلیس نیستم
هر چند گر گرفته از آتش زبانهام
□
این دشنه، این گلوی من و... راحتم بکن
من –زخم زخم- زخمی صد تازیانهام
آری ببین چگونه به رقص آمده عزیز
ققنوس قلب کوچک بیآشیانهام
آتش بیار! قصهی من را تمام کن
عمری در انتظار همین یک بهانهام
آتش بیار! دفتر شعرم تمام شد
حتی همین... همین غزل عاشقانهام...
سلام خیلی قشنگ بوود
ولی بازم من باید بگم که شعرش ماله خودشه آره دیگه