گل بیابانی

سلام قاصدک من! گل بیابانی!

در آسمان نگاهم چرا نمی‌مانی

همیشه ناز تو را می‌کشیدم اما تو

هنوز معنی این عشق را نمی‌دانی

تو مال من شده بودی گمان نمی‌کردم

ببینمت بروی اینچنین به آسانی

برو و هیچ نگو، هیچ... من یقین دارم

که زیر بار گلوگیر بغض می‌مانی

تو می‌روی و فقط خاطرات می‌ماند

و من که مانده‌ام و گریه‌های پنهانی

□□□

دوباره یاد تو و بیقراری دل من

و باز هم من و این جاده‌های طولانی...

ققنوس بی آشیانه ام

نقطه. و خسته از غزل و هر ترانه‌ام

از عشق، از تو، از تو و از این زمانه‌ام

از تو که عاشقانه مرا زخم می‌زنی

از تو عزیز من! گل من! نور خانه‌ام!

این منصفانه نیست مرا ترک می‌کنی

یک عمر سر گذاشته‌ای روی شانه‌ام

حوای من نترس! من ابلیس نیستم

هر چند گر گرفته از آتش زبانه‌ام

این دشنه، این گلوی من و... راحتم بکن

من زخم زخم- زخمی صد تازیانه‌ام

آری ببین چگونه به رقص آمده عزیز

ققنوس قلب کوچک بی‌آشیانه‌ام

آتش بیار! قصه‌ی من را تمام کن

عمری در انتظار همین یک بهانه‌ام

آتش بیار! دفتر شعرم تمام شد

حتی همین... همین غزل عاشقانه‌ام...

به دست باد ژرژر شد گل امید بعذ از تو
ببین گلدان خلی ماند و تردید بعد از تو
تمام چشمه ها دنبال چشمان تو می گردند
گل سرخی میان سینه ام پوسید بعد از تو
شب و روزی که نامش زندگانی بود باور کن
چو پیچک بر نخی از شعله ها پیچید بعد از تو
درختی زرد شد آتش گرفت و دود تلخش را
نسیمی در گلوی آسمان پیچید بعد از تو
تماشا می کنم در کوچه ی تنگ غروب ای دوست
که پرپر می شود هر روز یک خورشید بعد از تو
نگار یک لب غمگین گذشت از گونه ی سرخم
دلم جام رهایی را چو گل بوسید بعد از تو